هیئت محبین اهل بیت (ع) شهر سهند

این سایت پیرامون مطالب مذهبی و جلسات و برنامه های هیئت محبین شهر سهند می باشد.

هیئت محبین اهل بیت (ع) شهر سهند

این سایت پیرامون مطالب مذهبی و جلسات و برنامه های هیئت محبین شهر سهند می باشد.

دریافت کمک های مالی هیئت:
🏦شماره حساب:592023946
💳شماره کارت:5859837006391599
📶شبا:IR770180000000000592023946

کلمات کلیدی

گذری بر زندگی و توسلات علامه امینی

نسل جوان چگونه فلج می‌شود؟

شهادت دکتر چمران

شهادت سربازان دلیر اسلام

چرایی و چگونگی قیام 15 خرداد 42

سالگرد رحلت امام خمینی (ره)

غزوه بدر

شهادت مختار ثقفی

علمی و معنوی آیت‌الله بهجت (ره)

درنگی کوتاه در زندگی شخصی

دانلود سخنرانی استاد رائفی پور: جادوی دلار

سالروز شهادت خلبان علی‌اکبر شیرودی

غیبت و راههای درمان آن

ولادت حضرت علی اکبر (ع) و روز جوان

امام صادق «علیه السلام» بزرگ احیاگر علم و دین

سپاه پیش‌قدم در همه عرصه‌ها

صوت و تصویر مراسم جشن میلاد امام حسین(ع) هیئت محبین

روزه گرفتن در صدر اسلام از چه تاریخی واجب شد؟

مرز میان ایمان و نفاق چیست؟

بعثت پیامبر (صلّی الله و علیه و آله و سلّم)

همه چیز درباره روز جهانی کتاب کودک

زندگی‌نامه امام موسی کاظم(ع) از ولادت تا شهادت

داستان فتح خیبر

ویژه نامه

سال روز وفات آیت الله العظمی بروجردی (ره)

روزی که حرم امام رضا (ع) را به توپ بستند...

بررسی وضعیت اسرائیل در حوزه آب

بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی

متن سخنرانی حضرت زینب (س) در شام

نامه رهبری به جوانان غربی

حوادث رفته‌رفته آغاز می‌شد. مردم در مسجد جمع شده بودند. بهلول برای بیرون آمدن از تحصن شرط‌هایی داشت. هیچ‌کس حتی فکرش را هم نمی‌کرد که شاه جنایتکار چند ساعت بعد دستوری عجیب را شخصا صادر کند و مسجد را به خاک و خون بکشد.

 حرکتی که هرچند با خشونت بی‌مانند پهلوی اول و عواملش در نطفه خفه شد و سرانجامی جز گسترش استبداد و بی‌عدالتی در سطح شهر مشهد نداشت اما خود باعث ایجاد هسته مقاومتی بزرگ در شرق کشور در سال‌های بعد شد. هسته مقاومتی که نقش بزرگی در به وجود آمدن تاریخ انقلاب اسلامی ایران داشت.

بمناسبت سالگرد قیام گوهرشاد به بررسی دقیق حوادث آن روز فراموش نشدنی می پردازیم؛

مخالفت نائب‌التولیه برای تغییر کلاه در مشهد!

وقایعی که می‌رفت تا حادثه خونین گوهر شاد را رقم بزند از دل سیاست‌های فرهنگی رضا خان درآمد. اما جرقه‌اش جریان تغییر کلاه پهلوی به شاپو بود. شهر مشهد، شهری مذهبی و متفاوت بود. وقتی دستورالعمل اجرایی استفاده از کلاه شاپو به مشهد رسید، «محمد ولی خان اسدی» متولی‌باشی آستان قدس به دربار نامه نوشت که درباره مشهد دست نگه‌ دارند، گفت: مشهد شهری مذهبی است و این تغییرات یک‌باره آشوب ایجاد می‌کند. اما این هشدارها توی گوش شاه نرفت. دست آ‌خر هم دشمنان اسدی زیرآبش را زدند و به شاه پیغام دادند که همه چیز برای اجرای امر ملوکانه آماده است و اسدی کارشکنی می‌کند!

سفر آیت‌الله حاج حسین قمی به تهران

مشهد اما شهر علما بود، اسدی راست می‌گفت، نمی‌شد با یک دستور کلاهی را که کلاه فرنگی‌ها و نصرانی‌ها بود و علما آن را تشبه به کفار می‌دانستند بر سر مردم گذاشت. اما پاکروان- مامور حکومت خراسان- برای عزیز کردن خودش در دل شاه، می‌خواست هر طور شده امر ملوکانه را اطاعت کند و کلاه زورکی سر مردم بگذارد. وقتی خبر به آیت‌الله حاج حسین قمی رسید آیت‌الله برآشفته شد و این اقدام را تشبه به کفار دانست و تصمیم گرفت خودش به تهران برود و با شاه صحبت کند اما هنوز قدمش به تهران نرسیده بود که در شاه عبدالعظیم تحت نظر قرار گرفت و هیچ گاه شاه را ندید. اما خبر این توهین به یک مرجع عالیقدر شیعه در مشهد زلزله افکند… .

بهلول، به مشهد می‌آید

خبر دستگیری آیت‌الله قمی که به مشهد رسید، مردم برآشفته شدند و از خانه این عالم به آن عالم برای پیدا کردن راه ‌حل در رفت‌وآمد بودند. به پیشنهاد یک نفر، نامه‌ای به شاه نوشتند و درخواست آزادی آیت‌الله را کردند و ۱۵۰ نفر هم زیرش را امضا کردند. اما به محض رسیدن نامه به تهران دستور بازداشت ۱۵۰ نفر رسید و این دستگیری‌ها دل مردمی را که به دنبال راه‌حل منطقی و بدون خشونت برای فیصله دادن ماجرا بودند، بیشتر خون کرد. شهر در التهاب و هیجان بود که به ناگهان اتفاقی افتاد و بهلول به مشهد آمد.

دستگیری بهلول و اعتراض نواب‌احتشام و مردم

آمدن بهلول از آن اتفاق‌های عجیب بود، جوانی زاهد و پرهیزکار و مبارز، کسی که عربی را فصیح حرف می‌زد و قرآن را از حفظ می‌خواند اما بسیار زاهدانه زندگی می‌کرد. جوانی که به خاطر منبرهای آتشین‌اش بر ضد شاه تحت تعقیب بود و حالا در حال فرار از بیرجند به طبس و فردوس، در این ایام ملتهب گذرش به مشهد افتاده بود. دستگیری بهلول در حرم، آن هم بدون بهانه، مردمی را که زخم خورده بودند عاصی‌تر کرد. کم‌کم جمعیتی که از خبر دستگیری یک روحانی دیگر در حرم آگاه شده بودند جلوی کشیک‌خانه جمع شدند و نهایتا موفق شدند با کمک نواب‌احتشام که خود یکی از خدام حرم بود، شیخ را روی دست به مسجد گوهر شاد بردند.

بهلول مردم را به مقاومت دعوت می‌کند

فریادهای اعتراض‌آمیز و ضد شاه، از حنجره‌های مردم بیرون می‌آمد و صحن مسجد گوهرشاد را در خود می‌گرفت. بهلول بالای منبر رفت و بعد از اندکی تامل، صحبت‌هایش را آغاز کرد. حرف‌هایی زد که یک جمله‌اش می‌توانست انقلاب راه بیاندازد و زدنشان در آن دوره اختناق دل شیر می‌خواست. مردم را به مقاومت دعوت کرد: «… لهذا وظیفه ما این است که کمرها را محکم ببندیم و دست از جان شسته برای جهاد دینی حاضر شویم و بکوشیم حضرت آیت‌الله قمی را از زندان تهران نجات دهیم. یا همه کشته شویم یا دولت موجود را براندازیم…» پس از این صحبت‌ها بود که بهلول همه را برای تحصن اعتراض‌آمیز به مسجد فراخواند.

تحصن در مسجد و درخواست‌های متحصنین

حوادث رفته‌رفته آغاز می‌شد. مردم در مسجد جمع شده بودند. بهلول برای بیرون آمدن از تحصن شرط‌هایی داشت. هیچ‌کس حتی فکرش را هم نمی‌کرد که شاه چند ساعت بعد دستوری عجیب را شخصا صادر کند و مسجد را به خاک و خون بکشد. شرایط بهلول هم واضح بود: آزادی آیت‌الله قمی و کسانی که بعد از ایشان بازداشت شده‌اند، این‌که دیگر کسی مجبور نباشد در مشهد کلاه شاپو بگذارد. اسدی مایل بود که غائله ختم به خیر شود. برای همین مذاکره و شرط‌ها را پذیرفت اما رضا خان به مطبوعی- فرمانده لشکر شرق- گفته بود کار را یکسره کند. با این همه چه کسی حاضر بود چنین جنایتی را مرتکب شود، جز سرگرد قادری؟!

سحرگاه خونین مسجد گوهر شاد

شنبه ساعت ۱۲ شب، سحرگاه خونینی برای مسجد رقم خورد. شاه گفته بود امشب به هر قیمتی مسجد و آستانه باید فتح شود. حتی اگر ده‌هزار نفر کشته شوند! دستور شاه را قادری به تمامی اجرا کرد. درب‌های مسجد با صدای مخوفی شکسته شد و اندکی بعد صدای مسلسل‌ها صحن مسجد را پر کرد و فریادهای یاالله و یا علی مردمی که زخمی می‌شدند در فضای مسجد طنین‌انداز شد. پیش از حمله، علما را آرام و بی‌سروصدا از مسجد بیرون برده بودند تا بعدا به‌خون‌خواهی آن‌ها قیام دوباره‌ای آغاز نشود. یک عده مردم بی‌گناه و گم‌نام که اکثرشان از زائرین خاوری اطراف مشهد بودند، در مسجد حضور داشتند، زائرینی که حالا خون‌شان سنگفرش مسجد را گلگون کرده بود!

پیامدهای حادثه خونین گوهرشاد

ساعتی بعد از حمله، ناگهان صدای مسلسل‌ها خوابید و جز صدای ناله‌های مردمِ در حال مرگ صدایی شنیده نمی‌شد. بهلول در اثنای حادثه توانست از معرکه جان سالم به در برد و به افغانستان بگریزد. بعد از حادثه گوهرشاد بسیاری از علما دستگیر شدند، نواب که در حادثه زخمی شده بود، بازداشت و به ساوه تبعید شد. با پرونده‌سازی، اسدی را مقصر اعلام کردند و به دار کشیدند. خفقان بر همه شهر حاکم شده بود. شاه با راه‌انداختن نمایش خونین مسجد گوهر شاد توانست از مخالفان زهرچشم بگیرد و همه چیز را برای حرکت به سوی کشف حجاب آماده کند. کشف حجابی که در دی ماه ۱۳۱۴ به صورت رسمی آغاز شد اما در واقع میخ‌هایی بود که رضاخان بر تابوت خود کوبیده بود!

منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه علمیه خراسان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی